سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس ادعا کند که به انتهای دانش رسیده است، نهایت نادانی خود را آشکار ساخته است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :37
بازدید دیروز :371
کل بازدید :481373
تعداد کل یاداشته ها : 917
103/10/3
2:47 ص
موسیقی

 

یکی بود یکی نبود

غیر از خدا مهربون هیچ کس نبود

یه روز مادر شنل قرمزی رو به دخترش کرد و گفت:

عزیزم چند روزه مادر بزرگت مبایلش و جواب نمیده هر چی sms هم براش میزنم باز جواب نمیده , online هم نشده چند روزه ، نگرانشم

چندتا پیتزا بخر با یه اکانت ماهانه براش ببر ، ببین حالش چطوره.

شنل گفت : مامی امروز نمی تونم

قراره با پسر شجاع و دوست دخترش خانوم کوچولو و خرس مهربون بریم دیزین اسکی.

مادرش گفت : یا با زبون خوش میری یا میدمت دست داداشت گوریل انگوری لهت کنه!؟

شنل قرمزی گفت : باشه میرم.....

مادرش گفت : زودتر برگرد قراره خانواده دکتر ارنست بیان می خوان ازت خواستگاری کنن واسه پسرشون

شنل قرمزی گفت: من که گفتم از این پسر لوس دکتر خوشم نمیاد یا رابین هود یا هیچ کس. فقط اون و می خوام.

شنل قرمزی با پژوی 206 آلبوئی که تازه خریده از خونه خارج میشه.

بین راه حنا دختری در مزرعه رو میبینه.

شنل : حنا کجا میری؟؟؟؟

حنا : وقت آرایشگاه دارم امشب یوگی و دوستان پارتی دعوتم کردن.

شنل : ای ناکس حالا تنها میری دیگه!!!!!!

حنا : تو پارتی قبلی که بچه های مدرسه آلپ گرفته بودن امل بازی درآوردی

بهت گفتن شب بمون گفتی مامانم نگران میشه بچه ها شاکی شدن دعوتت نکردن.

شنل : حتما اون دختره ایکبری سندرلا هم هست؟؟؟؟؟

حنا : آره با لوی خوشانس میاد.

شنل : برو دختر...........(به علت به کار بردن الفاظ رکیک غیر قابل پخش بود)

شنل قرمزی یه تک آف میکنه و به راهش ادامه میده.

پشت چراغ قرمز چشمش به نل می خوره!!!!!!

ماشینا جلوش نگه میداشتن اما به توافق نمی رسیدن و می رفتن.

میره جلو سوارش میکنه.

شنل : تو که دختر خوبی بودی نل !!!!!

نل : ای خواهر دست رو دلم نذار که خونه.

با اون مرتیکه ........ راه افتادیم دنبال ننه فلان فلان شدمون.

شنل : اون که هاج زنبور عسل بود.

نل : حالا گیرنده وسط راه بابا بزرگمون چشمش خورد به مادر پرین رفت گرفتش

این دختره پرین هم با ما نساخت ما رو از خونه انداختن بیرون

زندگی هم خرج داره نمیشه گشنه موند.

شنل قرمزی : نگاه کن اون رابین هود نیست ؟؟؟؟؟؟ کیف اون زن رو قاپید

نل : آره خودشه مگه خبر نداشتی ؟ چند ساله زده تو کاره کیف قاپی.

جان کوچولو و بقیه بچه ها هم قالپاق و ضبط بلند میکنن

شنل : عجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نل : اون دوتا رو هم ببین پت مت هستن سر چهارراه دارن شیشه ماشین پاک می کنن

دخترک کبریت فروش هم چهارراه پائینی داره آدامس می فروشه.

شنل قرمزی : چرا بچه ها به این حال و روز افتادن؟؟؟؟؟؟؟

نل : به خودت نگاه نکن مادرت رفت زن آقای پتیول شد.

بچه مایه دار شدی بقیه همه بدبخت شدن.



  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ ثبت دامنه 100درصد رایگان com,org.net


+ سال نومبارک ستادشادسازی عقب ماندگان ذهنی
+ سال نو مبارک
+ تولدت مبارک


کسب درآمد پاپ آپ