سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل دفتر دیده است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :774
بازدید دیروز :371
کل بازدید :482110
تعداد کل یاداشته ها : 917
103/10/3
5:15 ع
موسیقی

سرکوی عشق

ز بس در گلو عقده دارد دلم               به زانوی غم سر گذارد دلم
چنان داغدار توام روز و شب               که خونابه از دیده بارد دلم
تو را ای خدایی ترین آرزو                   به دست خدا می‌سپارد دلم
تو رفتی ولی یاد تو ماندنی است        پس از تو چنین می‌نگارد دلم
اسیرم اسیر غم عشق تو                 سر کوی تو خانه دارد دلم

نام شاعر:عباس براتی‌پور

 

خیمه‌های سوخته

ماند خاکستر بجا از خیمه‌های سوخته 

 سبز شد بانگ عزا از خیمه‌های سوخته

می‌رود تا آسمان همراه بانگ یا حسین

 شعله شور و نوا از خیمه‌های سوخته

آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش  

رفته تا عرش خدا از خیمه‌های سوخته

از سفیر تیر صیادان غزالان حرم   

در بیابان شد رها از خیمه‌های سوخته

در شرار آتش بیداد روئید از جگر     

 شیون آل عبا از خیمه‌های سوخته

درغبار آتش و اندوه می‌آمد برون   

  سروهای سر جدا از خیمه‌های سوخته

ناله‌ها می‌داد سر بیمار دشت کربلا      

ناله‌هایی جانگزا از خیمه‌های سوخته

کس در آن وادی غم جز زینب محزون نبود  

تا برون آرد و را از خیمه‌های سوخته

از میان شعله‌های مرگ چون آید برون 

 اهل بیت مصطفی از خیمه‌های سوخته

می‌تراود عطر مظلومیت خون خدا     

تا ابد در کربلا از خیمه‌های سوخته

نام شاعر:عباس براتی‌پور

ارباب


 

الا خورشید عالمتاب ،ارباب          قرار هر دل بی‌تاب، ارباب
نه تنها من که دیدم آفرینش      تو را می‌خواندت ارباب، ارباب
به هر ابری که افتد چشم مستت   از او بارد شراب ناب، ارباب
تو آن بودی که هر شب در بر تو       گدایی می‌کند مهتاب ،ارباب
من آن در را که غیر از او دری نیست  کنم با قلب دق‌الباب، ارباب
بیاد چشم تو بیمارم امشب           طبیبا بر سرم بشتاب، ارباب
اگرچه ریزه خوارم بازگویم             بیا امشب مرا دریاب ،ارباب
به بیداری اگر قابل نباشم          مرا امشب بیا در خواب، ارباب
چو شمعی در هوای کربلایت       دلم شد قطره قطره آب، ارباب
ز چشمانم از این چشم انتظاری  چکد هم اشک هم خوناب، ارباب

نام شاعر:حاج حیدر توکلی

زمزم اشک


 

نام جانبخش تو چون بر دهنم می‌آید     

عطر فردوس برین از سخنم می‌آید

زمزم اشک ز چشم تر من می‌جوشد   

 نام شیرین تو چون بر دهنم می‌آید

ای مسیحا دم عالم ز نسیم مهرت         

 روح ایمان و یقین بر بدنم می‌آید

همچو جان سخت گرانقدر و عزیز است مرا   

  ز تو هر غم که به جان و به تنم می‌آید

دل نشسته است به سوگ و به عزایت شب و روز  

  ناله و گریه ز بیت‌الحزنم می‌آید

از شرار غم تو سوختم اما شادم      

  که به سویت خبر سوختنم می‌آید

گر پس ازمرگ ببویند مرا در دل خاک       

نکهت مهر حسین از کفنم می‌آید

گرچه خارم چو «وفایی» ولی از لطف حسین       

 روز محشر خبر گل شدنم می‌آید

نام شاعر:سید هاشم وفایی

سروش غم


 

ماه غم، ماه عزا، ماه محن   

 بر تو بادا تسلیت یاابن‌الحسن (عج)

در عزای جد مظلومت حسین 

 اشکهایت گشته جاری از دو عین

شال غم افکنده‌ای مولا به دوش

ناله از دل می‌کشی با صد خروش

چنین گویی تو با صد شور و عین 

روز و شب گریم برایت یا حسین (ع)

گر نبودم تا تو را یاری کنم      

 آنقدر بهرت عزاداری کنم

اشک چشمم گر شود روزی تمام    

خون کنم جاری ز چشمانم مدام

کی فراموشم شود این خاطرات

کام عطشان تو و آب فرات

کی رود از یاد من شمشیرها    

 نیزه‌ها و سنگها و تیرها

چهره‌های نیلی و افروخته 

جامه‌ها و خیمه های سوخته

تا که یاد آید مرا از قتله‌گاه          

ناله از دل برکشم با سوز وآه

زین وصیت‌ها همه جان بر لبم    

 داغدار عمه خود زینبم

نام شاعر:حامد کاظمی

شور عشق

دلخوشم من چون گدای این درم    

 هم گدای فاطمه هم حیدرم

سوی این در هست دائم دست من    

نیست حاجت بر سرای دیگرم

آبرویم از در این خانه است      

 زین سبب از خلق عالم برترم

تا که آید نام زیبای حسین (ع)     

 اشک آید از دو چشمان ترم

روضه‌هایش چون به گوشم می‌رسد   

  می‌زند بر سینه و دل آزرم

کاش می‌شد کربلا باشم شبی      

  به برگیرم مزار دلبرم

یاد دارم کودکی بودم ولی          

شور عشقی بود دائم در سرم

تا که آیام محرم می‌رسید             

  می‌نمودم رخت ماتم در برم

یاد دارم مانده در گوشم هنوز   

   گریه‌های بی صدای مادرم

اینچنین می‌گفت با صد شور و شین 

 من فدای کام عطشان حسین

نام شاعر:حامد کاظمی

شراره

ما هم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره  

ای اشک‌ها بریزید از دیده چون ستاره

جز من که همچو خورشید افروختم در این دشت   

 کی پاره پاره دیده اندام ماهپاره

ما هم فتاده بر خاک دیدم که خصم ناپاک      

با تیغ زخم می‌زد بر زخم او دوباره

در پیش چشم دشمن بر زخمت ای گل من       

 جز اشک نیست مرهم ،جز آه نیست چاره

زد خنده قاتل تو بر اشک دیده من        

  با آن که خون بر آمد ،از قلب سنگ خاره

وقتی لبت مکیدم، آه از جگر کشیدم         

  جای نفس برآید، از سینه‌ام شراره

ای جان رفته از دست ،بگشای دیده از هم          

  جانی بده به بابا ،حتی به یک اشاره

دشمن چنین پسندد، استاده و بخندد       

   فرزند دیده بندد، بابا کند نظاره

چون ماه نو خمیدم،باچشم خویش دیدم    

   خورشیدغرق خون را، دریک فلک ستاره

دردا که پیش رویم، در باغ آرزویم            

  افتاد یاس خونین ،با زخم بی‌شماره   

جسم عزیز جانم ،چون دامن زره شد       

  از زخم هر پیاده ،از تیغ هر سواره

افتاده جسم صد چاک، جان حسین برخاک     

   میثم بر آن تن پاک ،خون گریه کن هماره

 

 

نام شاعر:حاج غلامرضا سازگار

یا مهدی ادرکنی (عج)


 

سر راه تو نشستم به تمنای نگاهی 

چه شود عاقبتم را ز خدا خیر بخواهی

سالِفِ برِّکَ بی خوانده‌ام و درس گرفتم   

 که مرا داده‌ای از روز ازل فیض پناهی
با لباسی که برای غم جد تو بپوشم  

با همین رنگ سیاهش ز دلم رفته سیاهی

آمدم تا که بگویم سر یارم به سلامت     

تسلیت بر تو بگویم همره ناله و آهی

گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند

نه امانی نه قوامی نه ثباتی و سپاهی

عزّت عشق عیان است در این سال حسینی  

 چه شود امر فرج را ز خدا خود تو بخواهی

یا مهدی ادرکنی (عج)


ای حُجّت خدای، که عشقت امان ماست   

ذکر تو در محافل روضه نشان مَُاست

خون گریه کن که ماتم جد غریب توست   

 یار دل حزین تو آه و فغان ماست

ما را نوای نوحه جد او جانفزاست  

  الحق که روضه،داروی روح و روان ماست

هرجا که می‌رویم دم از عشق می‌زنیم      

 آری حدیث مهر تو ورد زبان ماست

پرچم، چراغ، آب، سیاهی، کتیبه، اشک   

این ها همه بهانه سر نهان ماست
سرِّ نهان ما که به جز شاه عشق نیست 

  در قبضه ولایت او جسم وجان ماست

سلطان عشق آبروی عالمین کیست؟     

  آنکه هماره در گرُوَش آرمان ماست

هستی به دست تو ،دل تو در کف حسین    

دست تو بر سر و غم او سایبان ماست

در حال روضه معنی هر زمزمه تویی 

 غمگین مباش زمزمه طرز بیان ماست


  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ ثبت دامنه 100درصد رایگان com,org.net


+ سال نومبارک ستادشادسازی عقب ماندگان ذهنی
+ سال نو مبارک
+ تولدت مبارک


کسب درآمد پاپ آپ