سرکوی عشق ز بس در گلو عقده دارد دلم به زانوی غم سر گذارد دلم |
نام شاعر:عباس براتیپور
خیمههای سوخته
ماند خاکستر بجا از خیمههای سوخته سبز شد بانگ عزا از خیمههای سوخته میرود تا آسمان همراه بانگ یا حسین شعله شور و نوا از خیمههای سوخته آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش رفته تا عرش خدا از خیمههای سوخته از سفیر تیر صیادان غزالان حرم در بیابان شد رها از خیمههای سوخته در شرار آتش بیداد روئید از جگر شیون آل عبا از خیمههای سوخته درغبار آتش و اندوه میآمد برون سروهای سر جدا از خیمههای سوخته نالهها میداد سر بیمار دشت کربلا نالههایی جانگزا از خیمههای سوخته کس در آن وادی غم جز زینب محزون نبود تا برون آرد و را از خیمههای سوخته از میان شعلههای مرگ چون آید برون اهل بیت مصطفی از خیمههای سوخته میتراود عطر مظلومیت خون خدا تا ابد در کربلا از خیمههای سوخته |
نام شاعر:عباس براتیپور |
ارباب
الا خورشید عالمتاب ،ارباب قرار هر دل بیتاب، ارباب |
نام شاعر:حاج حیدر توکلی |
زمزم اشک
نام جانبخش تو چون بر دهنم میآید عطر فردوس برین از سخنم میآید زمزم اشک ز چشم تر من میجوشد نام شیرین تو چون بر دهنم میآید ای مسیحا دم عالم ز نسیم مهرت روح ایمان و یقین بر بدنم میآید همچو جان سخت گرانقدر و عزیز است مرا ز تو هر غم که به جان و به تنم میآید دل نشسته است به سوگ و به عزایت شب و روز ناله و گریه ز بیتالحزنم میآید از شرار غم تو سوختم اما شادم که به سویت خبر سوختنم میآید گر پس ازمرگ ببویند مرا در دل خاک نکهت مهر حسین از کفنم میآید گرچه خارم چو «وفایی» ولی از لطف حسین روز محشر خبر گل شدنم میآید |
نام شاعر:سید هاشم وفایی |
سروش غم
ماه غم، ماه عزا، ماه محن بر تو بادا تسلیت یاابنالحسن (عج) در عزای جد مظلومت حسین اشکهایت گشته جاری از دو عین شال غم افکندهای مولا به دوش ناله از دل میکشی با صد خروش چنین گویی تو با صد شور و عین روز و شب گریم برایت یا حسین (ع) گر نبودم تا تو را یاری کنم آنقدر بهرت عزاداری کنم اشک چشمم گر شود روزی تمام خون کنم جاری ز چشمانم مدام کی فراموشم شود این خاطرات کام عطشان تو و آب فرات کی رود از یاد من شمشیرها نیزهها و سنگها و تیرها چهرههای نیلی و افروخته جامهها و خیمه های سوخته تا که یاد آید مرا از قتلهگاه ناله از دل برکشم با سوز وآه زین وصیتها همه جان بر لبم داغدار عمه خود زینبم |
نام شاعر:حامد کاظمی |
شور عشق
دلخوشم من چون گدای این درم هم گدای فاطمه هم حیدرم سوی این در هست دائم دست من نیست حاجت بر سرای دیگرم آبرویم از در این خانه است زین سبب از خلق عالم برترم تا که آید نام زیبای حسین (ع) اشک آید از دو چشمان ترم روضههایش چون به گوشم میرسد میزند بر سینه و دل آزرم کاش میشد کربلا باشم شبی به برگیرم مزار دلبرم یاد دارم کودکی بودم ولی شور عشقی بود دائم در سرم تا که آیام محرم میرسید مینمودم رخت ماتم در برم یاد دارم مانده در گوشم هنوز گریههای بی صدای مادرم اینچنین میگفت با صد شور و شین من فدای کام عطشان حسین | |||||||||
نام شاعر:حامد کاظمی شراره
|
یا مهدی ادرکنی (عج)
سر راه تو نشستم به تمنای نگاهی چه شود عاقبتم را ز خدا خیر بخواهی سالِفِ برِّکَ بی خواندهام و درس گرفتم که مرا دادهای از روز ازل فیض پناهی با همین رنگ سیاهش ز دلم رفته سیاهی آمدم تا که بگویم سر یارم به سلامت تسلیت بر تو بگویم همره ناله و آهی گر نگاه تو نباشد به خدا هیچ نماند نه امانی نه قوامی نه ثباتی و سپاهی عزّت عشق عیان است در این سال حسینی چه شود امر فرج را ز خدا خود تو بخواهی یا مهدی ادرکنی (عج)
|